....

سلام خدا جون امروز فقط اومدم با تو حرف بزنم درست و واضح نمیتونم بگم ولی همین که بنویسم یچیزایی شاید آروم شم...

خدایا چرا؟؟؟؟؟؟

چرا اینقد همه چی قاطی پاتی شده.................؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوشبه خواب درس و حسابی نداشتم باز پریشب بهتر بود دیشب چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا تاوان کدوم کاراس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا جون من بد بقیه که خوبن.....

میدونم همش کوتاهی کردم ولی چرا اینطوره؟؟؟؟؟؟

خدایا فقط تو میدونی من چی میگم شایدم من....

واااااااااااااای خدایا نمیتونم نمیشه....

کی دیگه اینا تموم میشه؟؟؟؟؟؟

کاشکی الان یکی بیاد منو بیدار کنه بگه عزیزم پاشو خواب بد دیدی...

خدایا خودت کمکم کن...

خدایا تمام مشکلاتمون رو حل کن...

آمین.

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایاااااااااااااااااااااااااااااا

نصیحت مادر

دهقانی با زن و تنها پسرش در روستایی زندگی می کرد. خدا آنها را از مال دنیا بی نیاز کرده بود . مرد دهقان همیشه پسرش را نصیحت می کرد تا در انتخاب دوست دقت فراوان کند و افراد مناسبی را برای دوستی برگزیندسالها گذشت تا اینکه پدر از دنیا رفت. تمام اموال و املاکش به پسرش   رسید .
پسر کم کم نصیحتهای پدر را فراموش کرد و شروع به ولخرجی کرد، و در انتخاب دوستان بی دقت شد . هر هفته مهمانی می داد و خوش می گذراند . روزها می گذشت و پسر برای تامین هزینه های خود هر بار تکه ای از زمینهای پدرش را می فروخت .

مادرش که شاهد کارهای او بود ،  سعی می کرد پسرش را متوجه اشتباهش بکند . یک روز پسر برای اینکه خیال مادرش را راحت کند به او قول داد  که دوستانش را آزمایش کند تا به وی نشان دهد در مورد دوستانش اشتباه می کند و او دوستان خوبی دارد
فردای آنروز پسر در حالیکه مشغول غذا خوردن با دوستانش بود ، گفت :” چند هفته ای است که موشی نابکار در منزل ما لانه کرده است و  امان ما را بریده است . دیشب نیز دسته هاون را با دندانهایش ریز ریز کرده است.
آنها در دلشان به ساده لوحی او خندیدند و او را مسخره کردند که چطور ممکن است موش یک جسم فلزی را بجود ، ولیکن حرفهای او را تایید کردند و گفتند:” حتمأ دسته هاون چرب بوده و اشتهای موش را تحریک کرده است
پسر نزد مادرش رفت و گفت :” ماجرای عجیبی را تعریف کردم ولی آنها به من  احترام گذاشتند و به روی من نیاوردند .” مادر گفت: ” دوست خوب کسی هست که حقایق را بگویید نه آنکه دروغ تو را راست پندارد.” ولی پسر نپذیرفت.

مادر مرد و پسر به کارهای خود ادامه داد تا تمام ثروتش را به باد داد .
روزی خیلی گرسنه بود، به دوستانش رسید که در کنار سفره ای مشغول غذا خوردن بودند در کنار آنها نشست به امید آنکه تعارفی بکنند و او هم بتواند از آن سفره لقمه ای بردارد ، ولیکن آنها به روی خود نیاوردند . پسرک شروع به تعریف کرد که :” قرص نانی و تکه ای پنیر دیشب کنار گذاشته بودم ولیکن موشی تمام آنرا خورد .” دوستانش او را مسخره کردند و گفتند :” چطور ممکنست موشی یک نان درسته را بخورد .” پسر به آنها گفت : ” چطور موش می تواند دسته هاون را بخورد ولی نمی تواند یک نان درسته را بخورد . ”
به یاد پندهای مادرش افتاد و فهمید چقدر اشتباه کرده است ولیکن افسوس که دیگر دیر شده بود و راهی نداشت.

قدیما...الانا...

قديما شبا تو بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو مي شمرديم

ودلمون به وسعت يه آسمون بود.

 اين روزها چشم ميندازيم به سقف محقر اطاقمون و

گرفتاريامون رو مي شمريم!

 قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنياي رنگي،

اين روزا تلويزيوناي رنگي و سه بعدي و يه دنياي خاكستري!

 قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد راحت مي پريديم و

زنگ همسايه رو هر ساعتي از شبانه روز مي زديم و

كلي باهاش مي خنديديم,

اين روز ها اگه همزمان در واحد اونا باز شه بر ميگرديم

تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم! 

قديما از هر فرصتي استفاده مي كرديم كه با دوستان و فاميل

ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت و چه حضوري.

اين روزها با "اسمارت فونامون" هم ارتباط با هم نداريم!!! 

قديما خيلي چيزا كم بود و دلمون گنده بود، اين روزها

خيلي چيزا هست ولي از دل، كوك خبري نيست!!!

قديما تو قديما موند...

كاشكي با پيشرفت امروز، حالمون پس نمي رفت،

باز باران

ببار اي باران ببار
ببار كه باز دلم گرفته
دلم گرفته از بي رحمي روزگار
ببار تا بلكه بازم تو بتواني سنگ صبور اين دل شوی
ببار تا فقط تو شاهد باريدن من باشي
ببار تا غرور اين دل، بيشتر از اين جلوي غريبه ها نشكنه
ببار اي باران ببار
انقدر ببار تا در سيلاب خروشانت هر كسي كه عاشق نيست غرق شود
ببار و اين دل تشنه محبت را سيراب كن
ببار تا باريدنم در بارش تو محو شود...

                                              

آسمان بارانی است
اشك من هم جاری است
شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است
آخر ابر هم - از دلم با خبر است
شاید او می داند
كه فرو خوردن اشك
قاتل جان من است
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم
اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه
من رهایش كردم باز زیر باران
من به زیر باران اشكها می ریزم
همگان در گذرند
باز بی هیچ تامل در من
سر به سوی آسمان می سایم؛
من نمی دانم...
صورتم بارانی است یا آسمان بارانی اس.

                                                           

 

سلام دوستای گل

حال و احوالتون؟؟؟؟

من که مثل آسمون شهرمون دلم گرفته ولی خوش بحال آسمون......

وای بچه ها نمیدونید اینجا چه خبره اینقدر قشنگ داره بارون میاد خدایا شکرت کاشکی همینطور بارون بیاد....

یاد شعر چهارم دبستان افتادم:

باز باران با ترانه
با گوهرهاي فراوان
مي خورد بر بام خانه
يادم آرد روز باران
گردش يك روز دیرین
خوب و شیرین
توي جنگل هاي گيلان
كودكي ده ساله بودم
شاد و خرم
نرمو نازك
چست و چابك
با دو پاي كودكانه
مي دويدم همچو آهو
مي پريدم ازلب جوي
دور ميگشتم ز خانه
مي شنيدم از پرنده
داستان هاي نهاني
از لب باد وزنده
رازهاي زندگاني
بس گوارا بود باران
به چه زيبا بود باران
مي شنيدم اندر اين گوهر فشاني
رازهاي جاوداني, پندهاي آسماني
بشنو از من كودك من
پيش چشم مرد فردا
زندگاني خواه تيره خواه روشن
هست زيبا, هست زيبا, هست زيبا
قيصرامين پور- روحش شاد

وای خیلی باحال بود کاشکی اونوقتا بود.

خب فعلا کاری باری؟بای.

کلینیک خدا

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگ هایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!


خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم:
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.


امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان،
لبخندی به ازای هر اشک،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل
نغمه ای شیرین به ازای هر آه،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا.
جمله نهایی :  عیب کار اینجاست
که من '' آنچه هستم '' را  با '' آنچه باید باشم '' اشتباه می کنم، خیال میکنم  آنچه  باید باشم هستم، در حالیکه  آنچه هستم نباید باشم .

تولد

درتمام عمرم یک بار عاشق شدم و وابسته به کسی که برای داشتنش حاضرم از تمام زیبایی های دنیا بگذرم ، نبض حیاطم بعد از عشق به خدا برای تو می تپه
تولدت مبارک عزیزم....

سلام سلام سلام یه سلام گرم اول به نامزد جون بعد فک و فامیل و دوستای گلم ممنون که تو این مدت بهم سر زدید ولی باورتون نمیشه که اصلا وقت سر خاروندنم نداشتم دیگه وای خیلی بد بود فک و فامیل در جریان هستن چون همش اینور اونور بودیم.

راستی در رابطه جمله ی اولیه و تبریک تولد بله تولد عشقمه نامزد جونم.

نامزدی امیدوارم سالیان سال سایت بالا سرم باشه.

خب دوستان کاری باری امری فرمایشی ندارید؟

فعلا بای.

....

به بعضی دخترا باید گفت عزیزم پاشو صورتتو بشور اومدیم خودتو ببینیم !

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم دختره در جستجوی شوهر تا مقطع دکترا اِدامه تَحصیل داده ؛ به محضِ عقد کردن از دانشگاه اِنصراف داده و تو مسیرِ برگشت به خونه یه جُفت دستکشِ ظرفشویی و پیشبند خریده

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم پشتِ ماشینش نوشته : یا رقیه ! یا زینب ! ؛ بعد با همون ماشین افتاده دنبالِ آرمیتا و پارمیدا

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم پسره وقتی توو دسته زنجیر زن دختر دیده یه جوری با زنجیر خودشو زده که به سه ضرب جلو هیات نرسیده

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم دختره از بس پروتز کرده رفته استخر رو آب مونده

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم کلاه کاسکِتِشو داده به دوست دخترِش که اگه بقیه دوست دختراش دیدنش بگه خواهرم بودِ

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم تو “جی تی اِی” پشت چراغ قرمز وایمیستاده

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم  زده به سیم آخر…اما یکی سیم آخرو زده به برق

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم رو تردمیل برعکس دَویده چاق بشه

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم

طرف به خاطر تنها عشقش میخواسته خودکشی کنه
ولی اون یکی مخاطب خاصش نذاشته !

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم خانومه تو گوگل سرچ کرده
“قیمت سرویس طلای دختر خالم ؟”
گوگل هم پاسخ داده :
“دخترخالت گفته به کسی نگم”

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم دوتا پسر داشتن تو خیابون راه میرفتن
به طلافروشی رسیدن وایسادن ویترینو نگاه کردن !

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم دختره مدل ابروهاشو
با مدل ابروهای مخاطب خاصش ست میکرده و بلعکس !

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم دختره تو جمع فامیل گفته
یه مزاحم سیریش دارم دست از سرم برنمیداره
بعد پسر خالش گفته زر نزن فقط یه تک زنگ زدم شماره جدیدم بیفته ،
خودت ۴ روزه پیام میدی
دختره از اون به بعد دیگه مورد ایجاد نکرد !

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم پسره به دوست دخترش گفته اگه من بمیرم چیکار میکنی؟؟؟؟
دختره گفته:
.
.
.
.
واااااای خدا نکنه دیوونه من لباس مشکی مجلسی ندارم!!!

 

  •.•.•.•.•.•.•.• •.•.•.•.•.•.•.•

 

مورد داشتیم یارو واسه دوس دخترش نامه مینویسه. خط آخرش هم مینویسه " خدیجه نامه رو میزارم کنار بلوکا بیا ورش دار

جالب

سلام دوستای گل حال و احوالتون چطوره؟

امیدوارم هرجا که هستید خوب و خوش و سلامت باشید.

یه مطلبی یجا خوندم خوشم اومد گذاشتم شما هم بخونید.امیدوارم خوشتون بیاد.

یکی بود یکی نبود، دو تا برادر شیطون بودن که به خاطر شیطنت و شلوغیشون یه محل از دستشون شاکی بود...
دیگه هر جا که خرابکاری می شده همه می دونستن زیر سر این دوتاست...
خلاصه ی کار، پدر و مادر این دو نفر صبرشون تموم میشه و کشیش محل رو میارن و میگن: " خواهش می کنیم این بچه های ما رو نصیحت کنید؛ پدر همه رو در آوردن! "

کشیشه میگه: " باشه، ولی یکی یکی بیاریدشون که راحت تر باهاشون صحبت کنم و مشکلی پیش نیاد. "
خلاصه، اول داداش کوچیکه رو میارن.
کشیشه ازش می پرسه: پسرم! آیا میدونی خدا کجاست؟
پسره جوابشو نمیده و همین جور در و دیوار رو نگاه می کنه...
باز ازش می پرسه: "پسر جان! میدونی خدا کجاست؟ "
ولی دوباره پسره به روش نمیاره...
در نهایت دو سه بار کشیشه همین سوالو می پرسه و پسره هم به روش نمیاره...!
آخرش کشیشه شاکی میشه و داد می زنه: بهت گفتم خدا کجاست؟!
پسره می زنه زیر گریه و به سمت اتاقش فرار می کنه و در رو هم پشتش می بنده!
داداش بزرگه ازش می پرسه: چی شده؟؟؟!!!

پسره میگه: بدبخت شدیم!!
خدا گم شده، همه فکر می کنن ما برش داشتیم...

 

سکوت را تجربه کن

سکوت را تجربه کن و آیینه صفت شو
زندگی را در خود منعکس کن

ذهن خود را به آلبوم خاطرات مرده تبدیل نکن
همچون آیینه باش و لحظه لحظه زندگی کن
آیینه هرگز عکسی را در خود نمی گذارد همواره خالی است
عشق رایحه و روشنایی شناخت خویشتن و خود بودن است
عشق لبریزی شور و مستی است...سهیم شدن خویشتن با دیگران است
وقتی در میابی که از هستی جدا نیستی عشق تحقق میابد
عشق رابطه نیست مرتبه ای از وجود است
عشق به هیچ کس تکیه ندارد
آدمی عاشق نمی شود بلکه عین عشق می شود
البته وقتی عین عشق شد عاشق نیز هست
عاشقی محصول عشق است نه منبع عشق
اگر ندانی که کیستی عاشق نیز نخواهی بود
اگر ندانی که کیستی عین ترس خواهی شد
ترس نقطه ی مقابل عشق است ...نقطه مقابل عشق نفرت نیست
نفرت عشق وارونه است
در عشق آدمی بسط میابد در ترس آدمی منقبض میشود
عشق درهای دل آدمی را میگشاید...ترس درهای دل آدمی را می بندد
عشق اعتماد میکند و ترس شک می کند
در ترس آدمی احساس تنهایی میکند و در عشق آدمی محو میشود
در عشق مرزهای وجود آدمی میریزد
و بدین سان درختان ...پرندگان... آب ها... ابرها
ماه و خورشید و ستاره ها
پاره ای از وجود آدمی میشوند
عشق هنگامی تحقق می یابد که تو آسمان درون خویش را تجربه کرده باشی
مراقبه کن - سکوت و آرامش ذهن
غواص وجود خود شو و به عمق وجود خود برو
وقتی پرندگان میخوانند خوب به آوازشان گوش بسپار
وقتی به آستانه ی گلی می رسی با حیرت گرم تماشایش شو
اجازه نده دانسته های کهنه و بیات حجاب نگاه تو شوند
به چیزی برچسب نچسبان
یاد بگیر سازی را بنوازی
آدم ها را ببین و با آنها در آمیز
هر انسانی آیینه ایست که خدا را به شیوه ی ویژه خود به تو نشان میدهد
از آدم ها یاد بگیر... نترس
هستی تو را به شیوه های گوناگون حمایت میکند
اعتماد کن
اعتماد تو را از نیروی عشق سرشار میکند
نیروی عشق همه هستی را متبرک میکند
عشق به خودی خود کامل است
نیازی نیست عشق کاملتر از آن چیزی شود که هست
میل به کامل کردن عشق نتیجه ی فهم غلط از عشق است
دایره دایره است ما دایره کامل تر و ناقص تر نداریم
همه دایره ها کامل اند
اگر کامل نیستند دایره نیستند
کمال ذاتی عشق نیز هست
تو نمی توانی کم تر یا بیشتر عشق بورزی
تو یا عشق می ورزی یا عشق نمی ورزی

گل ماه تولد شما چیست؟

فروردین گل رز

گاهی بدون فکر قبلی کاری را انجام می دهید.
بسیار رک گو هستید و عاشق مسافرت!...اشتیاق زیادی برای زندگی کردن دارید و پشتکارتان خوب است.

 

اردیبهشت  گل نسترن

فردی صبور و پرطاقت هستید و اراده بسیار قوی دارید.
دوست دارید کارها را به آهستگی ولی به طور جدی انجام دهید.
خجالتی هستید و قابل اعتماد. سعی می کنید از مشاجرات دوری کنید.

 

خرداد گل یاس
سفید رفتار دوستانه ای دارید.
رک گو و پر حرف بوده و همین امربه جذابیت شما می افزاید.
مانند گل یاس، همیشه برای زنده کردن یک مجلس و معطر کردن آن حضور دارید.
از رفتار بد دیگران سریع می گذرید. برای رفاقت ارزش زیادی قائلید.

 

تیر گل بنفشه
زندگی همیشه برایتان شیرین نیستو زیاد یا فراز و فرودهای آن مواجه می شوید.
به جای داشتن درآمد جزیی به فکردرآمدهای کلان هستید.
ذهن خلاقی دارید و به دنبال فعالیت های خلاقانه هستید.
در خانه بیشتر از همه جا احساس امنیت و آرامش می کنید.

مرداد گل شب بو
فردی با محبت، خونگرم، دلسوز اما کمی عصبی هستید.
غالباً از کمبود اعتماد به نفس رنج می برید و کمی نیز احساس ترس در شما دیده می شود.
برخی اوقات مردم از اخلاق خوب شما سوء استفاده می کنند.

 

شهریور گل داوودی
جدی، متفکر و تا حدی اندیشمند هستید.
در کارهایتان سرسختی و سماجت دارید و این مسئله گاهی به ضرر شما تمام می شود.
به رغم آنکه شخص مهربانی هستید اما برخی اوقات رگه های نامهربانی در شما نمایان شده که این مسئله دیگران را آزار می دهد.

 

مهر گل زنبق
فرد مودبی هستید.
به سرعت عصبانی می شوید ولی خیلی سریع به حالت اولیه باز می گردید.
از زیبایی لذت می برید.
فرد محبوبی هستید و سرشت سخاوتمندی دارید.
میل زیادی برای زندگی در شما موج میزند و از انجام هر کاری لذت می برید.

 

آبان گل ارکیده
به سرعت تصمیم می گیرید و در انجام کارهایتان بسیار سریع و چابک هستید.
تغییرات شغلی شما را نمی ترساند که این موضوع یکی از برتری های شخصیت شماست.
توانایی استثنایی در سازماندهی کارهایتان دارید.

 

آذر گل مریم
احساساتی، صادق، باوفا، بشاش و خوش اخلاق هستید، اما اگر بخواهید می توانید همزمان روی دیگر سکه را نیز نشان دهید.
خانه را تنها پناهگاه مطمئن زندگی میدانید.
کمال طلب و تا حدی رویایی هستید که در برخی موارد این رگه های شخصیتی به کمک شما می آیند.

 

دی گل همیشه بهار
اهل رقابت و دوست بازی و قابل اعتماد و امین هستید و خیلی علاقه دارید وقت خود را بیرون از خانه بگذرانید.
بسیار تودار و در واقع درون گرا هستید، از شادی دیگران شاد می شوید اما خود به سختی به آرزوهایتان دست مییابید.

 

بهمن گل گلایل
باهوش هستید و میدانید چه میکنید. میخواهید همه امور مطابق میل شما باشد که البته گاهی میتواند به دلیل عدم توجه به نظر دیگران برایتان مشکل ساز شود…
اما در مورد عشق صبور هستید.
همواره اهدافی برای دستیابی دارید و واقعاً برای رسیدن به آنها تلاش می کنید.

 

اسفند گل نرگس
مهربان، با گذشت و بسیار تودار هستید، به هیچ وجه خودخواه نیستید.
همیشه بهترین را برای دیگران می خواهید.
دوستانتان برایتان بسیار مهم هستند و قدر آنچه را که دارید می دانید.